دو آسیب جدی که این روزها هنرهای تجسمی ایران را تهدید می کند/ دکتر علیرضا سمیعآذر پاسخ داد و کتاب تازه اش را معرفی کرد
کالبدشکافی اشکال مارکت هنر، سرنوشت ایده های نو، راهکار برون رفت از ورطه تکرار در مارکت هنر، گستره اندک برای نیومدیا، چالش جدی رسانه های تجسمی و البته کتاب " زایش مدرنیسم ایرانی" سر فصل های این گفتگوی خواندنی ست.
ایران آرت : علیرضا سمیعآذر، رئیس اسبق موزه هنرهای معاصر تهران ،نویسنده و پژوهشگر تاریخ هنر در پاسخ به این پرسش که با وجود توسعه چشمگیر هنرهای تجسمی، این روزها جدی ترین آسیب و تهدید در این عرصه را چه می داند، گفت: "هنرهای تجسمی در ایران طی چند سال اخیر به طور فزایندهای بر محور مارکت پیش میرود و اشکال مارکت هم این است که عادت به تکرار دارد و چندان به تنوع و تحول مقید نیست. مارکت هیچوقت از عرضه کردن محصولی که قبلاً مورد پسند مخاطب قرار گرفته خسته نمیشود و همین باعث میشود که هنر در ورطه تکرار بیفتد."
دکتر سمیعآذر افزود: "مارکت بر اساس مولفه شناخته شده جهانی، دنبال ایدههای تثبیت شده و فکرهای پذیرفته شده است و به سراغ فکرهای نو، خام و تازه نمیرود. به همین خاطر بستر ارائه ایدههای نو و متفاوت هنری را به وجود نمیآورد و در اکثر مواقع به چهرههای ناشناخته بی اعتنایی میکند."
علیرضا سمیعآذر تأکید کرد: " بر همین مبنا گالریهایی که جنبه تجاری برایشان اهمیت دارد و همچنین حراجها و مجموعهداران به دنبال خرید آثاری هستند که هنرمند خالق آن، تثبیت شده باشد."
او خاطر نشان کرد:" اینکه این روزها از ایدههای نو و هنرمندان جدید استقبال شایان توجهی نمی شود یک آسیب و تهدید جدی است و چون بخشهای دیگر هم به ترویج ایدههای نو نمیپردازند، هنر تجسمی از تولید فکر و معرفی چهرههای نو سر باز میزند که مطمئناً این یک کاستی بزرگ است."
رئیس سابق موزه هنرهای معاصر تهران سپس به اهمیت توجه به ایدههای نو در عرصه تجسمی تأکید کرد و اظهار داشت:" فکرهای نو باعث پویایی مارکت تجسمی میشود. مارکت نمیتواند برای مدتی طولانی به هنر یک عده مشخص بسنده کند و باید به دنبال فکرهای تازه باشد. در صورتی که هنرمند و ایده جدید به حد کافی به مارکت تزریق شود، این اتفاق باعث درخشش و دوام یافتن مارکت در درازمدت میشود.
سمیعآذر راهکار خروج از این پارادوکس را حضور پررنگ گالریهایی که رسالت فرهنگی دارند خواند و گفت: "در کنار گالریهای تجاری، یک سری گالریها هم هستند که برای خودشان یک رسالت فرهنگی قائل شدهاند. این تیپ از گالریها به شهرداریها و نهادهای دولتی و عمومی تعلق دارند یا تحت هدایت آنها مدیریت میشوند. تعداد این گالریها در ایران کمتر است و آنهایی که چنین رسالتی را دارند هم چندان فعال نیستند و برنامههای خوبی ندارند. اگر چنین گالریهایی در سطح کشور فعالتر باشند، بخشی از خلأ مارکت عرصه تجسمی پر میشود."
نویسنده کتاب انقلاب مفهومی، موضوع مهم دیگری که از آن غفلت شده معرفی بینالمللی هنر تجسمی ایران در سطح جهانی دانست و اظهار داشت:" به خاطر آنکه کشور ما با سراسر دنیا محدودیت ارتباطی دارد، نمایشگاههای اندکی به ایران میآیند و نمایشگاههای اندکی هم از ایران به خارج از کشور میروند که پایین بودن سطح این مراودات باعث میشود هنرمندان ایرانی تا حد زیادی با موج هنر دنیا بیگانه باشند. گالریدارها و مجموعهدارها به این ضایعه بی توجه هستند ولی در نهایت باید نهادهای دولتی و نیمه دولتی وابسته به شهرداری یا انجمنهای هنری این خلأ را پر کنند که اینها هم وظیفه خودشان نمیدانند و به آن نمیپردازند."
پژوهشگر هنرهای تجسمی به کمبود فضا برای هنرمندان مدیاهای جدید اشاره کرد و در اینباره توضیح داد: "در همه جای دنیا از جمله ایران، فروش چیدمان، ویدئو آرت و سایر مدیاهای جدید از فروش مجسمه و نقاشی کمتر است و در نتیجه نیو مدیاها علیرغم استعدادها و علاقمندان زیادی که دارند، کمتر به گالریها راه پیدا میکنند و کمتر فرصت رشد کردن پیدا میکنند. این هم یک ضایعه و یک خلأ است که باید پر شود. "
مدیر حراج تهران درباره رویکردهای حراج تهران برای حمایت از نیو مدیا گفت: "ما در حراج تهران احساس کردیم که باید به مدیاهای جدید توجه بیشتری کنیم تا این اتفاق باعث الگودهی به مجموعهداران شود. به همین خاطر در دوره قبل حراج، 15 عکس ارائه کردیم که بعضاً تعریف معاصر از عکس داشتند، یعنی نوعی دیجیتال آرت بودند. عکس یک نیو مدیا است و مدیای کلاسیک هنر، نقاشی محسوب میشود. در حراج بعدی تهران سعی میکنیم بیشتر به ارائه مدیاهای جدید بپردازیم اما باید توجه کرد که این وظیفه حراجیها یا گالریهای تجاری نیست و نهادهای فرهنگی و هنری که کارشان توسعه هنر است باید به این مهم توجه کنند."
سمیعآذر در ادامه افزود: "آثار حراجیهای لندن و نیویورک هم اکثراً نیو مدیا نیستند و شاید نسبت کمی آثار نیو مدیا با سایر آثار هنری در حراجیهای لندن و نیویورک، 10 درصد به 90 درصد باشد. این نسبت در مورد قیمت آثار حتی کمتر هم هست و شاید فقط 2 درصد از کل قیمت آثار هنری حراجیهای لندن و نیویورک، آثار نیو مدیا باشد چون در آن حراجیها ارزش بهترین اثر نیو مدیا هم به رقم متوسط قیمت نقاشیها نمیرسد. بنابراین بهتر است نهادهای فرهنگی و هنری به توسعه نیو مدیا بپردازند."
علیرضا سمیعآذر که به تازگی کتاب جدیدی را به بازار نشر عرضه کرده، در توضیح کتابش گفت:" کتاب جدیدم با عنوان "زایش مدرنیسم ایرانی" شامل مجموعه مقالاتی است که در مناسبتهای مختلف نوشتهام. اکثر این مقالات پیش تر به صورت پراکنده در رسانه های مختلف منتشر شدهاند ولی فکر کردم جمعآوری همه آنها در یک مجموعه خالی از لطف نیست. این مقالهها در مورد تعدادی از شاخصترین هنرمندان مدرنیست نوشته شده است که در خلال آنها سعی کردم نحوه مواجهه هنرمندان ایرانی با موج مدرنیستی در هنر غربی را تحلیل کنم."
سمیعآذر افزود:" هر کدام از هنرمندان ما از یک منظر متفاوت با مدرنیست برخورد کردهاند و به پاسخ شخصی خودشان رسیدهاند. در نتیجه ما یک مدرنیست واحد نداریم، بلکه مدرنیستهای مختلفی داریم و هر کدام از هنرمندانمان به درجات مختلفی به اصول قطعی و جهانی مدرنیسم پایبند بودهاند. بعضیها در ظاهر به عناصر محلی توجه کردهاند و بعضیها در باطن این عناصر را لمس کردهاند."
وی ادامه داد: "در کتاب "زایش مدرنیسم ایرانی" نگرشهای مختلف نسبت به مدرنیسم و تلفیق آن با عنصر ایرانی را طی مقالات متعدد تحلیل کردهام که عنوان این کتاب نشان میدهد که مدرنیسم چطور با عناصر ایرانی در هم آمیخته شده است."
سمیعآذر درباره پارادوکسی که عنوان کتابش به وجود میآورد، توضیح داد: "عنوان کتاب "زایش مدرنیسم ایرانی" یک پارادوکس ایجاد میکند چون مدرنیسم یک معیار زیباییشناختی جهانی است و چیزی به نام مدرنیسم فرانسوی، آمریکایی، چینی، هندی و ایرانی وجود ندارد. در واقع مدرنیسم به هیچ وجه منطقهای نمیشود ولی من آن را به طور کنایه آوردهام که میگوید در ایران کمتر هنرمندی کارش را با یک مدرنیسم خالص و ناب ادامه داده است، بلکه همه سعی کردند در هنرشان ورژنهایی تلفیقی از زبان مدرنیسم با عناصر بومی به وجود بیاورند."
در ادامه این دیدار دکتر سمیعآذر در پاسخ به پرسشی دیگر به نقش رسانهها در عرصه هنرهای تجسمی اشاره کرد و گفت:" رسانههای تجسمی رشد کرده اند، در تاریخ ایران هیچوقت تا به این اندازه رسانههای مکتوب و مجازی تجسمی نداشتهایم. تعداد رسانههای حرفهای عرصه تجسمی در کشور بی سابقه است ولی این رسانهها کمتر به نقد میپردازند و رویکردشان بیشتر خبری است و فکر میکنند فقط باید اخبار حوزه تجسمی را معرفی کنند و گزارش بدهند."
وی افزود:" نیویورک تایمز یک روزنامه مطرح جهانی است که بهترین نقدها را در مورد نمایشگاهها و رویدادهای هنری مینویسد، در حالیکه رسانههای تخصصی هنر در ایران کمتر به سراغ تحلیلهای جسورانه و عمیق از شرایط هنر میروند. در نتیجه هیچ معیار مشخصی برای ارزیابی هنری وجود ندارد، مگر معیارهای شخصی و غیر قابل بحث و غیر قابل مناقشه."
علیرضا سمیعآذر درباره اهمیت نقد و تحلیل فضای عرصه تجسمی بیان کرد: " طیف متنوعی از مجموعهدارها حدود دو یا سه سال است که وارد جامعه هنری شدهاند و شروع به خرید آثار هنری کردهاند. اینها از کجا باید بفهمند که یک اثر مهم با کیفیت چه تفاوتی با یک اثر کم اهمیت دارد؟ گالریها و حراجها سعی میکنند بی طرف باشند و رأیشان را تحمیل نکنند، پس چه کسی باید فکر مجموعهدار را تقویت کند؟ این رسالت رسانه است که نباید به آن بی تفاوت باشد."
پژوهشگر هنرهای تجسمی در پایان گفت:" متأسفانه در رسانههای هنری بحث نقد عمیق، تحلیلی و سازنده مغفول مانده و اتفاق مهمی در این زمینه نمیافتد که اگر بیفتد هم بسیار اندک است و بلا تأثیر. امیدوارم رسانههای عرصه تجسمی توجه بیشتری به این موضوع داشته باشند و به مجموعهدارها، گالریدارها و جوانان علاقهمند به هنر که دنبال شناخت مسیر بهتری برای رویکردهای هنریشان هستند، قدرت تحلیل بیشتری بدهند."