پای یک گرافیست باشعور در میان است
در بزرگراه یادگارِ شمال به جنوب، یک بنر بزرگ دیدم که نوشته بود: «راهی که از سر گرفتهایم». کلمهی «سر» را هم قرمز نوشته بود. بعد فکر کردم که چقدر گرافیست این طرح، باهوش بوده. این جمله را میشود به چند صورت معنا کرد
ایران آرت : رضوان صادقزاده، هنرمند نقاش، درباره طرحها و گرافیکهای مناسبتیِ ایام محرم در سطح شهر، گفت: گاهی طرحهایی که در بزرگراهها میبینم، با خودم فکر میکنم که سازمانِ زیباسازی، یک گرافیست با شعور را برای انجام این کار، انتخاب کرده، و این طرحها هر پیامی که گرافیست از آن قصد داشته را خیلی هنرمندانه به منِ بیننده منتقل میکند. من اساساً نحوهی پیام اغلبِ این طرحها را دوست دارم.
این نقاش به ایلنا گفته است: برای مثال، اخیراً در بزرگراه یادگارِ شمال به جنوب، یک بنر بزرگ از شهید حججی دیدم که نوشته بود: «راهی که از سر گرفتهایم». کلمهی «سر» را هم قرمز نوشته بود. بعد فکر کردم که چقدر گرافیست این طرح، باهوش بوده. این جمله را میشود به چند صورت معنا کرد. یک معنی اولیه که میگوید: راهی که مشخص کردهایم و ادامهاش میدهیم. دومین معنا را با سرخ کردن «سر» به دست آورده؛ یعنی راهی را میرویم که از دست دادن سر آن شهید در پیش گرفتهایم.
او گفت: میخواهم بگویم که من طرحهای مختلفی را در اتوبانهای سطح شهر میبینم که گرافیست آن هر کسی که هست، خیلی خوب کار میکند. بعضاً از نحوهی بیان این گرافیستها خوشم میآید و فکر هم میکنم که تعدادشان آنقدر زیاد نیست. این کارها عموماً جملاتی هستند که با بیانهای مختلف نوشته میشوند. مثلاً در جایی دیگر، بزرگ نوشته بودند: «من میبخشم». «بخشم» را بزرگ به صورت کتابی نوشته بودند، بعد «می» را انگار یک بچه با دستخطِ کودکانهی خودش به آن اضافه کرده بود. درواقع با این کار، مصدرِ «بخشیدن» را خیلی تزئینی و خوب بیان کرده بود. این طرحها، بیشتر عبارات بازیهای گرافیکی محسوب میشوند که من دوستشان دارم.
صادقزاده از آشفتگیِ بصریِ ایستگاههای صلواتیای که در ایام محرم در سطح شهر دایر هستند، انتقاد کرد و گفت: ایستگاههای صلواتیای که در خیابانها برپا هستند خیلی بد است. علیرغم اینکه همهی ما از این اتفاق بهخودیِ خود راضی هستیم، و دوست داریم که در ایام محرم مردم در نقاطی از شهر گرد هم جمع شوند و اجتماعاتی صورت بگیرد، اما نباید منظر شهر را با این کار، خراب کنند.
او افزود: به هرحال باید راهی را برای فرهنگسازی در این زمینه پیدا کرد. دکههای روزنامهفروشی را در نظر بگیرید که یک مکان تعریفشده در اختیار دارند، و هیچ روزنامهفروشی غیر از آن نقطهی خاص، حق ندارد روزنامه بفروشد. الان در هر محلهای، یک ایستگاه صلواتی برپاست، و اگر این یک ایستگاه، بشود دوتا یا سه تا، کسی اعتراض نمیکند. اگر سازمان یا مسئولی وجود داشته باشد که اینها را سازماندهی کند، و مکانهای مشخصی باشد که این ایستگاههای صلواتی همانجا مستقر بشوند، و حتیالامکان مانع از رفتوآمدِ ماشینها نباشند، و ... خیلی بهتر است.
او اظهار داشت: کسانی که مسئول برپایی چنین برنامههایی هستند باید خیلی سازمانیافتهتر عمل کنند. باید در شهرداری، برای این قبیل مراسم، یک سازمان مشخصی تعیین شود که این برنامهها را سازماندهی کند، و چند نفر باهوش را برای طراحی این بخشها استخدام کند تا فقط برای این قبیل امور کار ارائه دهند، و در ایام محرم هم آنقدر برنامهها آشفته برگزار نشود و هم اینکه، غرفهها را درست و مرتب ببندند. با این کار، میشود طرحهای خوبی داد که هم منظر شهر را حفظ کرد، و هم مردم عزاداریشان را بکنند.
این نقاش اضافه کرد: الان این قبیل مراسم، خیلی سرسری گرفته میشود. بنابراین هر کسی به راحتی هر جایی را به نام امام حسین، چهارتا میله سوار میکند و دورش را پارچهی سیاه میکشد و با قلممو و گل و خاک، رویش را میپوشاند. یا مثلاً در محلهای وقتی یک نفر فوت کرده، بنر بزرگ میزنند: «بچهها حلالم کنید»، که اینها هم غیرحرفهای و بیقاعده و قانون انجام میشود.
او در پایان با اشاره به اینکه هرکسی حق ندارد با دیوارهای شهر، هر جور که دلش خواست برخورد کند، گفت: دیوارهای سطحِ شهر، نباید با هر چیزی پر شود و هرکس که دلش خواست، چیزی را به آن نصب کند. هیچکس چنین حقی را ندارد. شهرداری نباید این حق را به کسی بدهد. در جای دیگر دنیا فکر نکنم چنین اجازهای را بدهند. در هر کشوری، قانونی هست که شهردار با توجه به مسئولیتی که برعهده دارد، قواعد و ضوابطی را برای خودش دارد که میگوید، در این اماکنی که من تعیین کردهام، فقط میتوانید بنر بچسبانید و بیلبورد بزنید. اما اینکه هرکسی هرجایی که دلش خواست را بنر بزند، از نظر من کاملاً غلط است.