ماجرای عجیب الهه فوتبال
ایرانآرت: خدایان فوتبال موجودات قدرتمندی هستند. جمعه شب در کازان، اتفاقاتی که در دیدار قبلی برزیل و بلژیک در جام جهانی رخ داده بود را به یاد آوردند. در سال 2002، در مرحله یکهشتمنهایی، بلژیک یک گل سالم زد وقتی بازی بدون گل مساوی بود اما مردود اعلام شد. با یک تغییر جهت آشکار، عقب افتادند و در کل بازی که در نهایت به باخت 2 بر صفرشان انجامید، تیم بهتری بودند و برای همین خدایان فوتبال جبران کردند.
روزنامه ایران ورزشی در این راببطه نوشته: در بازی پرهیجانی که میتوانست نتایج دیگری هم داشته باشد، بلژیک مورد لطف قرار گرفت؛ توپ اطراف محوطه جریمه آنها چرخ میخورد اما پای برزیلی پیدا نمیکرد، پنالتی داده نمیشد و البته یک گل به خودی بیرحمانه از فرناندینیو که راه بلژیک را به سوی پیروزی هموار کرد.
واقعا بیرحمی بود. هافبک منچسترسیتی جای کاسمیروی محروم را بهعنوان هافبک دفاعی گرفت و بازی بدی را سپری کرد. خیلیها در برزیل از او انتقاد میکنند از اینکه نتوانست مانع از گل دوم شود، آنها میگویند باید در شروع روملو لوکاکو با یک خطای فنی او را متوقف میکرد اما واقعیت این است که حتی برای زدن هم به مهاجم منچستریونایتد نرسید.
اما این شکست توجیهاتی دارد که فراتر از شب بد فرناندینیو است، در این بازی شاید تعادل خط میانی برزیل مورد هجمه قرار گرفت.
تیته، مربی برزیل، مدتی روی ترکیب سه بازیکن خط میانیاش کار میکرد. در مرحله مقدماتی ترکیب امتحان پس دادهای به دست آمد، یکی توپ را بگیرد، بدهد به دیگری و آن یکی راه بیفتد، کاسمیرو از دفاع حمایت میکرد، رناتو آگوستو بازی را سازمان میداد و پائولینیو حمله را راه میانداخت.
رناتو آگوستو افت کرد و تیته به دنبال راه حل جایگزین بود. یک فرضیه برابر تیمهای قویتر تقویت خط میانی با بازی فرناندینیو در کنار کاسمیرو بود. دیگری که هجومیتر بود، انتقال فیلیپه کوتینیو از بال راست به مثلث خط میانی بود و این یکی اساس سیستم تیم شد. در آخرین بازی تدارکاتی مقابل اتریش به کار گرفته شد و همچنین در جام جهانی. ایده ابتدایی این بود که این راهکار برای یک حریف ضعیفتر مورد استفاده قرار گیرد وقتی برزیل میخواهد دفاعهای عمیق را باز کند اما در عمل برابر همه همین راهبرد استفاده شد و بلژیک از ضعفهای آن نهایت استفاده را برد.
این چینش، سمت چپ را تقویت میکرد که مثلث مارسلو، کوتینیو و نیمار برای هم کار میکردند. آن طرف اما ویلیان تنها ماند و بلژیک از شکاف میان ویلیان و بقیه استفاده کرد. در همین فضا، کوین دبروین در نیمه اول فرصت بازی پیدا کرد. برزیل آمادگی مقابله با بازیکنی که از آن طرف به آنها حمله کند، را نداشت و در حالی که دبروین خیلی خوب پاسها را میگرفت، ناتوانی کوتینیو بهعنوان یک یارگیر به شدت به تیم ضربه زد، تیم تیته کاملا باز بود.
کوتینیو جبران کرد با یک پاس چیپ جادویی که رناتو آگوستو را به گل رساند، لحظه تکنیک و ظرافت اما در واقع این تنها اثر مثبت او در تمام بازی بود. بیشتر بازی تحت تاثیر پاسهای به مقصدنرسیده و تصمیمهای غلط او بود. بازیهایش در جریان مسابقات بدتر شد و این شاید نتیجه بازی در پست غیرتخصصیاش بهعنوان هافبک طراح بود. بعد از بازی با اتریش گفت انجام این وظیفه خستهاش کرده و در این چند هفته اخیر افت بدنی او کاملا واضح بود.
عادلانه این است که تقصیر را به گردن او یا مربی نیندازیم چون این بیشتر یک مشکل ساختاری در فوتبال برزیل است که به ناتوانیاش در سالهای اخیر برای تولید هافبک بااستعدادی برمیگردد که بتواند فضای میان دو محوطه جریمه را مدیریت کند یعنی همان کاری که دبروین در نیمه اول بازی در کازان برای بلژیک کرد. او در یک بافت تاکتیکی استثنایی که توسط روبرتو مارتینس طراحی شده بود، عالی عمل کرد. این اسپانیایی که در دفاع سه نفره استاد است، این هوش و قابلیت را داشت که متوجه شود این روش بهترین راه برای ضربه زدن به برزیل نیست. انتقال به دفاع چهارنفره جواب داد و در یک شب هیجانانگیز فوتبالی، به بلژیک کمک کرد از خط عبور کند و به نیمهنهایی برسد، با کمی کمک از خدایان فوتبال.