گفتوگو با عزتالله ضرغامی؛ از ظاهر دختران امروزی تا دلایل دیدار با فردوسیپور،مسعود کیمیایی و پسرکروبی/چهره روحانی مثل بشقاب است!/اخیرا با دو نفر رفتیم خانه احمدینژاد ناهار+ناگفتههایی از رفتار موسوی و کروبی و احمدینژاد در پشتصحنه مناظرهها+پشت پردهه
ایرانآرت: دفتر کارش در خیابان پاستور است، خیابانی که نهاد ریاست جمهوری نیز در آن حضور دارد و هنوز مشخص نیست که او در اندیشه نقل مکان به ساختمان مهم این خیابان در آینده است و یا خیر. دفتری با فضای آرام که این روزها به محلی برای دیدار و گفتوگو با چهرههای سیاسی و فرهنگی تبدیل شده است،چهرههایی که از تنوع زیادی برخوردار هستند و از محمد علی زم گرفته تا سیدمحمدعلی ابطحی با او صبحانه کاری داشتهاند.
عزت الله ضرغامی روزی در جناح راست و به اصطلاح اصولگرایی قرارداشت، به مرور زمان در طیف میانه قرار گرفت و امروز در طیف چپ اصولگرایی قرار گرفته با مواضعی که به اصلاح طلبان نزدیک شده است. درگفت وگوی دو ساعته روزنامه «آرمان» با ضرغامی موضوعات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته که بخش هایی از آن را در ایران آرت می خوانید.
*ممکن است این شائبه در بین افکار عمومی وجود داشته باشد که به عنوان مثال آقای احمدینژاد نسبت به آقای روحانی بیشتر مورد حمایت مقام معظم رهبری قرار داشته است.این در حالی است که امروز برخی از طرفداران آقای احمدینژاد نسبت به حمایت بخشهای مختلف حاکمیت از دولت آقای روحانی انتقاد جدی دارند و عنوان میکنند این حمایتها از دولت آقای احمدینژاد صورت نگرفته است.
*این مسأله که ظاهر، ادبیات، خلق و خو و حجاب دختران تغییر پیدا کرده و شکل متفاوتی به خود گرفته به معنای فاصله گرفتن جوانان از مسیر انقلاب نیست.
*افراد تا زمانی که در یک سازمان فعالیت میکنند مواضعی که اختیار میکنند باید متناسب با جایگاه سازمانی خود باشد. این در حالی است که فرد باید سازمانی که در آن فعالیت میکند را قبول داشته باشد. در نتیجه رئیس سازمان صداوسیما نمیتواند دغدغههای شخصی خود را از موضع رئیس رسانه ملی عنوان کند.رئیس صداوسیما باید دارای اجتهاد رسانهای باشد و نسبت به مطالبات مردم و همچنین دستگاه حاکمیتی پاسخگو باشد. با این وجود دوستانی که از نزدیک بنده را میشناسند به خوبی به این نکته آگاهی دارند که مواضع امروز من با دیروز هیچ تغییری نکرده و تنها به دلیل سمتی که در صداوسیما داشتم از بیان آن خودداری میکردم و آن را تنها در جلسات خصوصی عنوان میکردم.
*اگر امروز من با آقای ابطحی، نقویان، زم، حسین کروبی، سید نظام موسوی، فردوسی پور، مسعود کیمیایی و ... صحبت میکنم به دلیل این است که علاقه دارم قرائتهای آنها را نسبت به پدیدههای موجود در جامعه بشنوم.
برای بنده مهم است که چرا سرنوشت فرزند آقای زم که یک شخصیت فرهنگی برجسته کشور است به اینجا کشیده شده است.من دوست دارم قرائت آقای زم را هم در کنار قرائت امنیتی که از این مسأله وجود دارد بشنوم.از سوی دیگر هنگامی که قرائت آقای ابطحی از وضعیت زندان در مدت شش ماهی که در زندان بودند را میشنوم متوجه میشوم که این قرائت با قرائتی که مطرح شده با هم تفاوت دارد. به همین دلیل نیز این تفاوتها ذهن من را واقعی تر و سالم تر میکند.
*امروز برخی از اصلاح طلبان از «گفتوگوی ملی» و «آشتی ملی» سخن میگویند که به نظر من صحیح نیست. مردم و جریانهای سیاسی با یکدیگر قهر نیستند که کشور به «آشتی ملی» نیاز داشته باشد. با این وجود ما هنوز نمیتوانیم با هم حرف بزنیم. کسی جلوی گفتوگوی ملی را نگرفته است. اگر منظور این افراد گفتوگوی آقای(ایکس) از یک جریان سیاسی با آقای (ایگرگ) در جریان سیاسی دیگر است که نمیتوان این را به آحاد مردم تعمیم داد. بنده امروز در وسط حاکمیت قرار دارم.
*امروز برای مردم تفاوت نمیکند که به فرض آقای روحانی رئیس جمهور است و یا آقای احمدینژاد. مردم نسبت به مشکلات خود دغدغه دارند و به دنبال پاسخگویی مسئولان هستند. در نتیجه من باید از حاکمیت دفاع کنم و به مردم پاسخگو باشم.
*بنده روزی نبود که در جلسه هیأت دولت شرکت کنم و از طرف آقای احمدینژاد و رحیمی مورد مواخذه قرار نگیرم.این برخورد تا روزهای آخر دولت با بنده وجود داشت.این وضعیت در دولت آقایروحانی نیز وجود داشت. با این وجود باید عنوان کنم که بیشترین تعامل و ظرفیت را رئیس دولت اصلاحات در مقابله با برنامههای انتقادی صداوسیما از خود نشان میداد و ایشان بیشترین تعامل را با صداوسیما داشتند. در دولت آقای احمدینژاد و به خصوص در چهار سال مشکلات صداوسیما ودولت در بیشترین حالت خود قرار گرفت به شکلی که بیت رهبری پادرمیانی و وساطت کردند.آقای الهام در این زمینه مستندسازی کرده بودند و برخی از اعضای نهادرهبری نیز با ایشان همراهی میکردند.
*نکته جالب درباره آقای روحانی این است که هنگامی که با ایشان صحبت میکنید و برای ایشان دوساعت استدلال میکنید، هنگامی که جلسه تمام میشود انگار که با این بشقاب صحبت کردهاید و هیچ تغییری در رویکرد ایشان مشاهده نمیکنید.این وضعیت حتی در چهره ایشان نیز وجود ندارد و چهره ایشان به شکلی نیست که انسان علاقه به ادامه دادن داشته باشد.
*در دوران مدیریت بنده بود که برنامه «هفت» شکل گرفت که با مخاطبان زیادی نیز در زمینه سینما مواجه شد. در موضوع رفتن آقای جیرانی از این برنامه نیز بنده مخالفت کردم و به ایشان گفتم اجازه ندارید برنامه را ترک کنید. با این وجود با توجه به هجمههای تند برخی از اصولگرایان آقای جیرانی به این نتیجه رسیده بودند که اگر برنامه را ترک کنند بهتر است و در نهایت نیز این کار را انجام دادند.این وضعیت برای آقای فردوسی پور نیز وجود داشت و هنگامی که دعواهای فوتبالی و سیاسی در این برنامه شدت پیدا میکرد ایشان تنها با حمایت مدیریت سازمان به کار خود ادامه میدادند و دلگرم میشدند.
*ما پس از اتفاقات سال88 برخی از اصلاحطلبان را برای موضوعات خاص به صداوسیما دعوت میکردیم و از آنها میخواستیم که تنها درباره آن موضوع دیدگاههای خود را مطرح کنند. به عنوان مثال به مناسبت روز13 آبان ما از آقای اصغرزاده و خانم ابتکار که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند دعوت کردیم که دیدگاههای متفاوت خود را درباره این واقعه عنوان کنند.البته این کار برای ما هزینههای زیادی داشت و برخی از رسانهها که نام نمیبرم و شما میشناسید عنوان میکردند که چرا به جای جوانان انقلابی یک پیرزن پشیمان را به صداوسیما دعوت کردهاید.
*برخی عنوان میکنند که هزینهای که براثر مناظرههای سه انتخابات ریاست جمهوری88،92 و 96 به نظام وارد شد بسیار زیاد بوده و من نیز با این دیدگاه موافق هستم. با این وجود معتقدم تخریبهایی که در مناظرات سال96 انجام گرفت به مراتب از سال88 بدتر و مخرب تر بود.در سال88 آقای احمدینژاد از عبارت «خس و خاشاک» استفاده کرد که منظور ایشان به همه حامیان انتخاباتی رقیب نبود. ایشان حتی چند بار درباره این مسأله توضیح دادند و عنوان کردند منظور ایشان کسانی بوده که فضا را تعمدا متشنج کرده بودند.با این وجود در آن مقطع زمانی استفاده از این عبارت تأثیر خود را بر جای گذاشت.بنده با استفاده از لفظ«آشغال» درباره اعتراض کنندگان اخیر نیز مخالفم. کسی نباید با چنین ادبیاتی با اعتراض کنندگان صحبت کند.
*در پشت پرده مناظره های 88، روابط عادی و همراه با احترام بود. این وضعیت بین آقای احمدینژاد و موسوی نیز وجود داشت.
*آخرین دیدارم با احمدی نژاد به سه هفته قبل مربوط است. منزل آقای احمدینژاد رفتیم که ایشان به ما شام هم دادند که این دیدار در حدود چهار ساعت به طول انجامید. دو نفر دیگر هم بودند که از ذکر نام آنها معذورم. بحثهای ما خصوصی است و بیشتر بین خودمان است؛البته چارچوب این مباحث حفظ و پیشبرد اهداف انقلاب و نظام و حفظ آقای احمدینژاد در فضای سیاسی کشور بود.دغدغههایی که ما در این دیدار مطرح کردیم بیشتر دلسوزیهایی بود که نسبت به یکدیگر داشتیم.نکته دیگر اینکه من دوست داشتم دیدگاههای آقای احمدینژاد را پس از دستگیری آقای مشایی و بقایی بشنوم و به همین دلیل نیز در این زمینه صحبت کردیم.مطالبی هم بنده با ایشان درمیان گذاشتم که احساس میکردم ایشان نسبت به آنها اشراف ندارند. این مسائل بیشتر درباره فضای رسانهای جهانی بود.بنده تلاش کردم در این دیدار شرایط مصالحه و برطرف کردن برخی از سوءتفاهمها را مهیا کنم. من مستقل به این دیدار رفته بودم. من در این دیدار مانند همه دیدارهایی که انجام میدهم نه همه استدلالهای ایشان را پذیرفتم و نه ایشان چنین رویکردی داشت. با این وجود استدلالهایی که برای یکدیگر مطرح میکردیم میتوانست برای هم مفید باشد و راهی برای جلوگیری از واگراییهای که هم میتوانیم خودمان عامل آن باشیم و هم اینکه از بیرون به ما تحمیل شود.من دلم برای هاشمی دهه 60 و احمدی نژاد 83 تنگ شده است.
*حصر یک مجازات نبود بلکه یک اقدام امنیتی برای حفظ امنیت و آرامش مردم بود.این در حالی است که نظام هیچ برنامهای به عنوان حصر نداشت و به همین دلیل پس از20 ماه این اتفاق رخ داد.
*اعضای شورای عالی امنیت ملی به صورت متفق القول «حصر» را تصویب کردند و بنده به خاطر ندارم که کسی با این مصوبه مخالفت کرده باشد.