درباره شعر زبان و آوانگارد پستمدرن
شعر و تحلیل پسامارکسیستی
آرای متفکرین پساساختارگرایی از قبیل ژاک دریدا نشان می دهد که زبان اساسا سامانه ای است از تمایزهای که در آن واژه ها ( نشانه ها) معنای را ثبت یا بازنمایی نمی کنند،بلکه تنها آن ها را در زنجیره ای از تمایزهای نامحدود معنایی، با سایر نشانه ها مقایسه می کنند.
ایرانآرت: در حالی که ردپای ایده شعر به مثابه "تجربه زبانی" را میتوان تا روزگار ویتمن پی گرفت، سیر تکامل شعر آمریکا از ویتمن تا مدرنیستها و از آن جا تا نویسندگان "زبان" پستمدرن، با التفاتی تدریجا فزاینده به پتانسیل سرایش شعر به عنوان واسطهای برای تفسیر خود زبان درگیر است. شاعران "زبان" در دهههای 1980و 1990 همچون اسلاف خود در دهه های 1950و 1960 ،شدیدا به ایده ی شعر به مثابه ارگان نقد سیاسی و اجتماعی پایبند بودند. اما از آن جا که شاعران نوین آمریکا به بیان نقدشان از جامعه معاصر در معرض اعلامیه های خشمگینانه، عصبی، یا بیزارانه تمایل داشتند، شاعران "زبان" بیشتر علاقه داشتند به استفاده از شاعری برای آزمودن راه هایی که زبان در بازه ی مباحث اجتماعی، فرهنگی و ادبی به کار می آیند. تفاوت میان شاعران آمریکایی نوین و نویسندگان "زبان" تا حدودی به نسل شان مربوط است . بیت ها و سایر شاعران پس از جنگ ، در زمانی که کشور غرقه در سر خوشی دوران توسعه اقتصادی توام با انحصار اشکال قطعی بیان اجتماعی بود، به بلوغ شعری خود رسیدند: آن ها از میان گروه های سر به زیرشان در نیویورک و سن فرانسیسکو، شعرشان را برای بیان طغیان علیه هم رنگ جماعت شدن، ماتریالیسم، و ریاکاری تاریخی اواخر دههی 1940 و 1950 به کار می گرفتند. شاعران گروه "زبان" ، به نوعی، در دوره ای به صحنه آمدند که انفجارهای ابتدایی توسعه اقتصادی پس از جنگ فروکش کرده بودند، و زمان برخورد با فرهنگ رسانه- محور مصرف شده بود که به شکلی فراگیر تمام جهان آن را درک کرده و درگیرش بودند. از آن جا که شاعران دهه های 1950و1960 پیرو چیزی بودند که پل بریلین آن را "اندیشه ی سیاسی- روانی" شعر می نامید- که با هدف همگانی آزاد کردن زبان از "آگاهی نادرست عارض شده از طرف اجتماع" حمایت می شد- ، شاعران زبان به دغدغه های گوناگونی پاسخ می دادند. شیوه سرایش آن ها کمتر بر اساس مفهوم بر جای مانده ی "تجربه آزاد" و بیشتر بر مبنای پروژه پس زمینه عمل کرد خود زبان است . آن ها بر این باورند که زبان ، صرفا ابزاری برای توضیح یا تفسیر ترجمه تجربه نیست . بلکه ارگانی است زاینده در ترکیب هنری شعر ، شعر، نه به عنوان معانی بیان احساسات یا حالات شخصی مولف، که به مثابه ی بیان شبکه ای مختلط از روابط تاریخی و اجتماعی نوشته می شود. در حالی که شاعری چون گینزبرگ شعرش را برای تفسیر ارزش های تحریف شده مستولی شده بر فرهنگ آمریکایی "آمریکا" یا برای شرح وقایع چهره ثبت نیافته نسل اش "زوزه" به کار می گیرد. شاعران "زبان" از ابراز عقیده ی مستقیم احتراز می کنند، و ترجیح می دهند تا از طریق مراجعی نهفته در ساختار لایه های زیرین زبان و ایدئولوژی به نقد جامعه بپردازند.
برای این تغییر مسیر، دو تفسیر مقدماتی وجود دارد. نخستین تفسیر این است که در خلال دهه های 1970 و 1980 فرهنگ آمریکایی از زبان و تمامی فراز و فرودهای آن (اعم از تبلیغات، شوهای گفتگوی تلویزیونی، کتب پرفروش، مصاحبه های تلخیص شده سیاسی) به گونه ای اشباع شده بود که دیگر درک سرودن شعر در حیطه "طبیعی" زبان میسر نبود، و برای خود شاعران هم بدل به یک موقعیت خاصل بدل گشته بود. به دیگر سخن، شاعران زبان چنیین می اندیشیدند که دیگر نه امکان رسیدن به آرمان مدرنیستی "رفتار مستقیم با چیزها" وجود دارد و نه آرمان پس از جنگ ، مبنی بر بیان "خویشتن" و سخن انسان را به شکل حقیقی اش تحقیر پذیر است در مانیفست این گروه با عنوان "گرایش زیبا شناختی" ، چند تن از نویسندگان زبان، تحلیلی پسامارکسیستی ارائه کردند، برای یورش به محدودیت معیارهای غالب سرایش و خاصه تغزل "بیان گرایان" را بر شعر آمریکا استیلا یافته بودند.
دومین دلیل تغییر بنیادین در شاعری سرچشمه می گرفت از توسعه درگیری با توسعه های ادبی بسیاری که زبان را به مثابه رسانه ای شفاف برای ایجاد ارتباط میاناذهانه، مفاهیم و تصاویر می انگاشتند. آرای متفکرین پساساختارگرایی از قبیل ژاک دریدا نشان می دهد که زبان اساسا سامانه ای است از تمایزهای که در آن واژه ها ( نشانه ها) معنای را ثبت یا بازنمایی نمی کنند،بلکه تنها آن ها را در زنجیره ای از تمایزهای نامحدود معنایی، با سایر نشانه ها مقایسه می کنند. آثار نشانه شناسیک دریدا و سایر پساساختارگرایان از جمله رولن بارت و میشل فوکو در خلال دهه های 1960و اوایل دهه ی 1970 عرضه شد، یعنی درست در زمانی که جنبش زبان، ائتلاف خود را آغاز کرده بود. شاعران زبان، همانند پساساختارگرایان، ایده ی شفافیت زبان را رد می کردند: این ایده که زبان می تواند به شیوه ای ناگهانی و بی واسطه ابژه ها را بازتاب دهد یا می کوشد تا آن ها را توصیف کند.
در طول دو دهه گذشته این قرن، شاعران زبان، تقاطع زبان، تاریخ و ایدوئولوژی را به شیوه های متفاوت نشان دادند. مثلا شوزان هاو، متون مرجع برگرفته از بایگانی تاریخ و ادبیات را منبع خود قرار داد تا بازتاب های هویت فردی و ملی را به گونه ای زبان شناختی سر و شکل دهد. در کتاب "تولید گفتاری اشکال صوتی در طول زمان" (1987) ، او روی شرح ماجرای هپ آترتون، یکی از سفیران استعمارگری که از ارتش جدا شد و قتل عام سرخ پوستان به سال 1676 شرکت داشت، کارکرد. در بازی شاعرانه وی از ماجراهای آترتون، تکه تکه شدن زبان هم ناهمگونی آترتون پس از بازگشت به تمدن را نشان می دهد و عدم توانایی ثبت و ضبط تاریخی را مورد تجربه زیستی او باز می نماید.
[حسین احمدی این یادداشت را در هفته نامه «کتاب هفته خبر» منتشر کرده است]