وضعیت واقعا قرمز است!
حسین هاشم پور
ایران آرت : چهار پنج سال پیش جامعه هنری چشم انتظار دستور اخیر معاون هنری وزارت فرهنگ در خصوص برخورد با آثار کپی تجسمی بود؛
اما با وجود این تاخیر همچنان می توان آب رفته را به جوی بازگرداند:
یک: وقتی کاتالوگ حراج کریستیز خاورمیانه را ورق می زنید، می بینید همه جولان مارکت هنر عرب روی کاکل هنرمندان فقید است؛ در همه بیست و پنج دوره این حراجی این گونه است، اما حتی یک مورد به یاد ندارم دفتر کریستیز با شائبه کپی آثار هنر عرب روبرو شده باشد، دستکم در رسانه ها چنین خبری ندیده ام؛
در نقطه مقابل اما هنر ایران به تعداد انگشتان یک دست هنرمند درگذشته ای دارد که آثارشان در بازار هنر تعیین کننده هستند و خدا را شکر اکثر سنگین وزن های مارکت هنر ایران در قید حیات اند و سایه شان مستدام.
با این وجود یک رصد سطحی هم به شما ثابت می کند که القای شائبه تقلبی بودن سپهری و پیلارام و یکی دو نمونه دیگر، جزو اتفاقات حاشیه ای حراجی های بین المللی ست.
استمرار چنین شائبه افکنی هایی آسیب جدی به موقعیت هنر ایران در گستره بین الملل می زند و ضمن تخریب وجهه فرهنگی کشورمان، خریداران را دچار تردید و وسواس مضاعف می کند.
دو: البته پرواضح است پدیده کپی آثار هنری محدود به ایران نیست و اتفاقا در کشورهای صاحب مارکت هنر رواج بسیاری دارد؛ از این رو وجود این پدیده در کشورمان نشانه رونق یافتن بازار هنر است؛ اما به حتم این تنها وجه مثبت آن است و بی توجهی بدان خانمان برانداز است.
سه : سوم آذرماه 1394 ذیل تیتر :" دادگاه ویژه اصالت آثار هنری" نوشتم :" وضعیت قرمز است: حالا دیگر هر کسى مى تواند ادعا کند فلان تابلو تقلبى است!! نیاز به ارائه سند و مدرکى هم نیست فقط کافى ست ادعا و خبرش رسانه اى شود؛ قیمت آثار هنرى بالا رفته و خریدار از هر کارى که کمترین شبهه اى به آن وارد آید کناره مى گیرد؛ اسفبار است نهادى هم تعریف نشده فرداى انتشار این تشکیک پى ماجرا را بگیرد و اگر واقعا اثر تقلبى ست، متقلب، سفارش دهنده و سایر عوامل آن را پیگیرى قضایى کند؛ وگر غیر این با شایعه کننده برخورد قانونى نماید؛ به سبب تشکیک رسانه اى، مهر تقلبى بودن بر اثر مى ماند و چرخه ابهام افکنى و افترازنى که گویا نهایت آمال و آرزو برخى ست از نو چرخیدن آغاز مى کند... راهکار اما در دسترس است: تاسیس دفترى ویژه تشخیص اصالت آثار هنرى و رایزنى جدى وزارت فرهنگ و ارشاداسلامى با قوه قضاییه براى اختصاص دادگاهى ویژه براى برخورد قانونى با متخلفان."
و هفته بعدش زیر تیتر :" متقلبین غریبه نیستند" نوشتم: "درد از بى حیایى و پرده درى متقلبین است که باید پایان یابد، مقصودم ناامن کردن فضا براى متقلبین است، تقلب کارانى که متاسفانه غریبه نیستند، نقاشانى که توان تولید کپى سهراب یا پیلارام دارند حتما دست قویى دارند، اما هنرمندانى شکست خورده اند که براى پول به دزدى با طعم آسیب به منافع ملى دست یازیده اند.در برابر چالش هایى مانند برخورد با آثار جعلى نمى توان نگاه آرمان گرایانه داشت؛ باید عمل گرا بود، اینکه ممکن است کارشناسان با چند میلیون تومان راى بفروشند و ناسره را سره جلوه دهند در مسند هر قضاوت دیگرى هم ممکن است رخ دهد؛ مهم این است گفتار درمانى و افسوس خوردن همه کارمان نشود..."
چهار: اکنون نسبت به سه سال پیش که این یادداشت ها را نوشتم وضعیت نا به سامان تر است؛ هر نقاش و مجسمه ساز صاحب نامی از دنیا می رود افراد ماهر استخدام می شوند تا تولیدی هنرمند فقید راه بیندازند، روی پارچه و بوم قدیمی که معمولا افراد عادی تبحر لازم برای تشخیص سلامت آن را ندارند؛
بدیهی ست خریداران باید از طریق مراکز شناخته شده خرید کنند اما گفته می شود بخش عمده ای از این آثار کپی مستقیم مسافر اروپا و آمریکا می شود تا از آنجا وارد بازار شود.
از همین منظرهاست که ورود وزارت فرهنگ برای صیانت از هنر ایران ضروری بود، سالها غفلت در این عرصه سبب شده متقلبین با هتاکی در شبکه های اجتماعی نشانی های اشتباه دهند؛
اکنون روزشماری می کنیم تا اداره کل هنرهای تجسمی ارشاد از طریق مراجع قانونی آب در خوابگه مورچگان بریزد.
* بخش هایی از این یادداشت هم زمان در روزنامه ایران ص آخر به چاپ رسیده است.