یکشنبههای ایرانآرت با تئاتر و مینا صفار [دو]
سفری با شکسپیر، داود رشیدی و رضا براهنی به تهرانِ هزاروسیصدوهفتادوهشتشمسی/همهچیز درباره اجرای خاطرهانگیز «ریچارد سوم» با معتمدآریا و پورصمیمی
نمایشنامه تاریخی «ریچارد سوم» اثر ویلیام شکسپیر؛ با ترجمه رضا براهنی و کارگردانی داوود رشیدی؛ فروردین و اردیبهشتماه سال 1378 در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر، روی صحنه رفت.
ایرانآرت، مینا صفار: نمایشنامه تاریخی «ریچارد سوم» اثر ویلیام شکسپیر؛ با ترجمه رضا براهنی و کارگردانی داود رشیدی؛ فروردین و اردیبهشتماه سال 1378 در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر، روی صحنه رفت. در این نمایش، بزرگانی مثل سعید پورصمیمی، فاطمه معتمدآریا، جمشید لایق، علی دهکردی و... بازی میکردند.
چهارمین «ریچارد سوم»
نمایش «ریچارد سوم» از زمانهای دور و در سراسر دنیا مورد استقبال کارگردانها بوده است. این اثر را بارها و بارها کارگردانهای مختلف در ایران اجرا کرده و همچنان هم اجرا میکنند اما داستان «ریچارد سوم» و داود رشیدی، حکایت دیگری است. شاید نخستین مواجهه داود رشیدی به زمانی برمیگردد که او هنوز به ایران بازنگشته بود. او بهعنوان بازیگر در سال 1341 با نمایش «ریچارد سوم» به کارگردانی فیلیپ ماتنا در تئاتر کاروژ روی صحنه رفت، سپس پنج سال بعد یعنی در سال 1346 نمایش تلویزیونی «ریچارد سوم» را اینبار در مقام کارگردان و بازیگر برای تلویزیون ملی ایران آماده کرد. سال 1349 هم این نمایشنامه را با ترجمه رضا براهنی کارگردانی کرد که در هر دو کارگردانی خود، نقش اصلی را به علی نصیریان سپرد.
[علی نصیریان، تمرین در اداره تئاتر، سالهای دهه پنجاه]
در اجرای این نمایشنامه در سال 1378، باز هم از ترجمه رضا براهنی استفاده شده بود اما اینبار سعید پورصمیمی نقش اول را بازی میکرد. بنا بر گفتههای رشیدی، سال 59 و 60 او قصد داشته «ریچارد سوم» را اجرا کند اما بنا به شرایط آن سالها این اجرا ممکن نشده است.
چهرهای تئاتری که بهاشتباه سینمایی پنداشته میشود
یکی از مسائلی که در دوران اجرای نمایش «ریچارد سوم» مطرح شد و گویا معضل ازلیابدی در تئاتر ما بهشمار میآید، انتقاد منتقدان از حضور فاطمه معتمدآریا در این نمایش بود. در آن دوران منتقدان معتمدآریا را بازیگر سینما میدانستند.
[تصویری از معتمدآریا در نمایشی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]
معتمدآریا در پاسخ به این انتقاد، گفته بود: «در مورد من میخواستند بگویند چرا در این تئاتر از هنرپیشه سینما استفاده شده است. همه معترض شدند که چرا بازیگران سینما استفاده کردهاند، اما من به عنوان بازیگری که در سینما بیش از تئاتر مطرح شدهام باید بگویم که من اصلا درس تئاتر خواندم و در دوره انقلاب فرهنگی که به نحوی تئاتر تعطیل شد تصمیم گرفتم که تنها کاری را که بلدم و آن بازیگری است را در سینما ادامه دهم. من هیچ کار خلافی نکردم چون فکر میکنم در همهجا بازی در سینما نوعی تجلی بازیگری مدرن است. در تئاتر باید چیزی یاد بگیرم و از آموختههایم در سینما استفاده کنم. من آدمی نبودم که با تئاتر بیگانه باشم یا تئاتر نخوانده باشم».
تئاتریها که خارجنشینها را به ایران کشاند
داوود رشیدی درباره میزان استقبال مخاطبان از «ریچارد سوم» گفته بود: «پس از 35 اجرا هنوز مردم به دیدن کار علاقه نشان میدهند؛ تماشاگرانی که پس از اجرای برنامه در بیرون تئاتر منتظر ما میمانند یا ایرانیانی که از خارج آمدهاند و یا خارجیانی که در تهران هستند و اجرای این نمایش را در خارج هم دیدهاند. مخصوصا سفیر انگلیس که میگفت تا به حال هفت اجرا از ریچارد سوم را دیده است و اجرای ما چیزی از آنها کم نداشت. همه نوع تماشاگر این نمایش را پسندیدهاند و فقط بعضی منتقدین این اجرا را تایید نکردهاند که بایدگفت آنها نه شکسپیر را میشناسند، نه تئاتر را بهطور عملی و نه صلاح تئاتر مملکت را میدانند. البته آنها امکان دیدن اجراهائی از آثار شکسپیر در خارج را هم نداشتهاند».
[تصویر مربوط به ریچارد سوم، سال 1378 است؛ داود رشیدی در حال تمرین با بازیگران]
نخستین تئاتری که دیدم، «ریچارد سوم» بود!
اما اگر بخواهیم میزان اقبال مخاطبان نمایش را دریابیم فارغ از صبحتهای داوود رشیدی میشود به حرفهای شیرین یزدانبخش درباره این اثر توجه کرد.
کمتر کسی شیرین یزدانبخش را نمیشناسد. او از سال 1388 و با فیلم «لطفا مزاحم نشوید» اثر محسن عبدالوهاب کار حرفهای خود در سینما را آغاز کرد و بهخاطر همان فیلم، سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد و پس از آن، در آثار بسیاری همچون «آشغالهای دوست داشتنی»، «بوسیدن روی ماه»، «برف روی کاجها»، «جدایی نادر از سیمین»، «یک روز بخصوص، «سارا و آیدا» و . . . بازی کرد، اما پیش از اینها، اهالی تئاتر او را میشناختند. شیرین یزدانبخش؛ مخاطب حرفهای تئاتر بود و خود او همواره میگوید: «عاشق تئاتر دیدن هستم» حتی همین امروز هم اگر به روابطعمومی مجموعه تئاتر شهر بروید، اصلا بعید نیست او را ببینید که آنجا نشسته است و با خبرنگارانی که برای دیدن نمایشها به این مجموعه آمدهاند، درباره نمایشهای روی صحنه گپ میزند؛ صمیمی و خودمانی. او همواره مخاطب حرفهای تئاتر بوده است.
اما یزدانبخش چگونه به تئاتر علاقهمند شد؟ خودش درباره این علاقه، میگوید: «اولین تئاتری که دیدم ریچارد سوم داوود رشیدی بود که سعید پورصمیمی، فاطمه معتمدآریا و علی دهکردی بازیگران آن بودند. اینقدر از کار خوشم آمد که دفعه بعد خواهر و خواهرزادههایم را هم بردم. بعد از آن نمایش «دندون طلا»ی داوود میرباقری را دیدم که حدود چهار ماه روی صحنه بود. با دیدن این نمایشهای خوب بود که گفتم، نه بابا، تئاتر بدجایی هم نیست!»
میتوان گفت «ریچارد سوم» به کارگردانی داوود رشیدی علاوهبر تاثیری که در زمان اجرا، بر روی مخاطبان گذاشته است، به سینمای ایران یک بازیگر دوستداشتنی و خوب و به تئاتر یک مخاطب حرفهای و مهربان افزوده است.
---------------------------------------------------------------------------------
پس از 17 سال که از اجرای این نمایش میگذرد اگر بخواهیم بدانیم عواملش، اکنون در چه وضعیتی قرار دارند بهنتایج جالب توجهی میرسیم. در ادامه همین کار را کردهایم.
رضا براهنی
رضا براهنی؛ نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و البته مترجم است. او را یکی از مترجمان آثار شکسپیر میدانند. براهنی در سال 1343 نمایشنامه «ریچارد سوم» را با همراهی انتشارات امیرکبیر منتشر کرد. او این روزها در کانادا به سر میبرد و فعالیتهای ادبی خود را در این کشور پیگیری میکند.
داوود رشیدی؛ تا انتها تئاتری بود
داوود رشیدی که تحصیلات دانشگاهی خود را در ژنو به پایان رسانده بود، از سال 1959 تا سال 1963 به طور حرفهای به عنوان بازیگر در تئاتر کاروژ ژنو به مدیریت و کارگردانی فرانسوا سیمون که کارگردان بزرگی بوده و با گروه «ژرژ ولود میلاپیتوئف» همکاری کرده است. او در چندین نمایش فلیپ مانتا که هم اکنون مدیر تئاتر «کلبر ملو» شهر لوزان است نیز به ایفای نقش پرداخته بود. او سال 1341 به ایران بازگشت. نخستین ترجمه و کارگردانی او سال 1342 و با نمایش «میخواهید با من بازی کنید؟» نوشته مارسل آشار در تالار اداره هنرهای دراماتیک اتفاق افتاد و سپس تا پایان عمرش در ایران باقی ماند. او دو بار گروه تئاتر «امروز» را راهاندازی کرد.
آخرین حضور او روی صحنه تئاتر به سال 1390 بازمیگردد که او در مقام کارگردان نمایش «آقای اشمیت کیه؟» نوشته سباستین تیری را در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برد. داوود رشیدی در روز پنجم شهریورماه سال 95 درگذشت. نکته جالب در مورد زندهیاد رشیدی این است که با وجود دوری پنج ساله او از تئاتر، پس از مرگ هم مطالبات اهالی تئاتر را به گوش مسئولان رساند. داوود رشیدی مهرماه سال ۹۳، نامهای را خطاب به شهردار تهران نوشت و از او خواست به آرزوی دیرینه اهالی تئاتر جامه عمل بپوشاند و نسبت به الصاق ساختمان حقوقی شهرداری به تماشاخانه سنگلج اقدام کند. این نامه، آخرین وصیت مرحوم رشیدی است. همزمان با درگذشت داوود رشیدی و در روز پنجم شهریورماه، محمدباقر قالیباف؛ شهردار تهران متنی را در صفحه شخصی خود منتشر کرد و در آن قول مساعدی برای برآورده شدن آرزوی داوود رشیدی در زمینه بهسازی تئاتر سنگلج داده بود. البته با وجود پیگیریهای اهالی تئاتر هنوز این وعده عملی نشده است و همچنان اهالی تئاتر منتظر هستند این اتفاق بیفتد و تماشاخانه سنگلج به آنچه نیاز دارد، برسد. سنگلج قدیمیترین سالن تئاتر فعال ایران است و باید بیشتر به آن پرداخته شود.
پورصمیمی و مشکلاتی که او را از تئاتر دور کرد
سعید پورصمیمی فعالیت هنری خود را با تئاتر آغاز کرد. در سال 1340 که گره تئاتر بازارگاه شکل گرفت، بههمراه عباس یوسفیانی، پرویز پورحسینی، اسماعیل پورحسینی، پرویز فنیزاده و ... در این گروه به فعالیت پرداخت و سپس به گروه تئاتر «امروز» پیوست. عمده کارهای او در زمینه بازیگری تئاتر، «آندورا»، «پژوهشی ژرف و سترگ»، «استثناء و قاعده»، «ریچارد سوم،«بازرسی»، «خسیس»، «هنر» و ... است. او سال 1365 نخستین تجربه سینمایی خود را انجام داد که درباره آن، گفته است: « سال 1365 دوران طرد شدن از تئاتر بود که سر و کله ناصر تقوایی پیدا شد و ناخداخورشید شد شروع کار سینماییام.» شاید به دلیل همین مسائل باشد که مدتهاست در تئاتر حضور ندارد. آخرین فعالیت تئاتری پورصمیمی به سال 1391 و حضور بهعنوان نقشخوان در نمایشنامهخوانی خیریه «آزادی به سرزمین خود بازمیگردد» نوشته و کار سعید پورصمیمی است با نقشخوانی رضا بابک، پریزاد سیف، شبنم فرشادجو، کامبیز بنان و مهیار درونی بازمیگردد. این برنامه به نفع زلزلهزدگان آذربایجان برگزار شد.
معتمدآریا و منتقدانی که عروسک را جدی نمیگرفتند
شاید عجیبترین نکته در زمان اجرای «ریچارد سوم» اعتراض منتقدان به حضور بازیگر سینمایی باشد چراکه منظور آنها، فاطمه معتمدآریا بود! معتمدآریا از سال 1354 به فعالیت در حوزه تئاتر پرداخته است و نخستین تجربههای او در این حوزه، تئاتر کودک و نوجوان بود که سالهای 1354 تا 1358 را شامل میشود. شاید دلیل را بتوان در این جست که معتمدآریا در آن دوران بیشتر در تئاترهای عروسکی حضور داشت، اما او همواره خود را تئاتری دانسته است. اگر به رزومه تئاتری معتمدآریا نگاهی بیندازیم، ایفای نقش در نمایشهای «کرم کتاب» و «طوقی» به کارگردانی حسن دادشکر سال 1355، «آهو» به کارگردانی حمید حمزه سال 1358، «خرده بورژواها» به کارگردانی ناصر یوسفینژاد و «دایره گچی قفقازی» به کارگردانی داریوش فرهنگ سال 1359، «آتش افروزان» به کارگردانی مهدی میامی سال 1369، «ریچارد سوم» به کارگردانی داوود رشیدی، سال 1378، «ترمینال» به کارگردانی سیامک احصایی سال 1388 و ... را میبینیم البته او در زمینه تئاتر عروسکی نیز بسیار فعال بود.
او هم مدتی است از تئاتر دور شده. معتمدآریا از سال 1390 تا امروز تنها در سه نمایش «نامههایی به تب» به کارگردانی سیامک احصایی سال 1390، «ننه دلاور و فرزندان او» به کارگردانی زهرا صبری ، سال 1393 و «تونل» به کارگردانی سیامک احصایی سال 1394 حضور داشته است. او همواره تئاتر و بهخصوص تئاتر عروسکی را پیگیری میکند.
دهکردی و افتخار شاگردی استاد سمندریان
علی دهکردی هم تئاتری است، حداقل در زمان اجرای نمایش «ریچارد سوم» هنوز به تئاتر میپرداخت. او فارغالتحصیل لیسانس رشته هنرهای نمایشی با گرایش گارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. دهکردی درباره خود گفته است که در زمان دانشجویی در نمایشهای زیادی به ایفای نقش پرداخته است و بسیاری از نامآوران امروز تئاتر، در آن نمایشها حضور داشتهاند.
او مدتهاست از تئاتر دور شده است و آخرین تجربه تئاتر او به حدود 10 سال پیش برمیگردد، حسرت خود را بازی در نقشهای متفاوت تئاتر میداند و معتقد است بازیگری روی صحنه نمایش لذت بیشتری دارد تا بازی در نقشهای تصویری. او هم یکی از شاگردان استاد حمید سمندریان است.
جمشید لایق و آخرین حضورش
زندهیاد جمشید لایق که سال 1334 دوره بازیگری و کارگردانی تئاتر را در آمریکا گذرانده بود، یکی از اعضای گروه هنر ملی بود. جمشید لایق در اولین جشن بازیگران سینمای ایران که در آن؛ از او تقدیر شده بود، از علی نصیریان به خاطر هدایت او به سمت تئاتر تشکر کرد.
لایق در نمایشهای بسیاری همچون «بلبل سرگشته» و «افعی طلایی» اثر علی نصیریان، «تولد»، «باغ آلبالو» و «ادیپوس» به کارگردانی رکنالدین خسروی و ... به ایفای نقش پرداخته بود اما مهمترین نقشآفرینیهای او در تئاتر را نقش «کور» در نمایش پهلوان اکبر میمیرد به کارگردانی عباس جوانمرد در سال 1344 و بازی در نقش «میان آقا» در نمایش «میراث» اثر بهرام بیضایی در سال 1346 میدانند. زندهیاد لایق سال 1383 برای آخرینبار روی صحنه رفت. او در نمایش «سهگانه وانیِک» بهکارگردانی سهراب سلیمی؛ دیگر بازیگر نمایش «ریچارد سوم» اثر داوود رشیدی بهصورت افتخاری حضور داشت. لایق در 21 آبانماه سال 1388 چشم از جهان فروبست.
گزیده پرونده مجله «نمایش» برای ریچارد سوم
در همان دوران مجله نمایش، گفتوگویی با رشیدی، معتمدآریا و پورصمیمی انجام میدهد و آنها در این گفتوگو به مسائلی اشاره میکنند که هنوز هم مبتلابه تئاتر ایران هستند. نکته جالب این است که بخش اعظمی از گفتوگو، درباره نقدهایی است که منتقدان در زمان اجرا، به اثر وارد دانسته بودند. در این بخش به نکاتی که در این مصاحبه به آنها پرداخته شده است، اشاره میکنیم.
داوود رشیدی درباره تغییراتی که بر نمایشنامه شکسپیر اعمال کرده، گفته بود: بعضی میگویند شما با چه جرأتی سه ساعت از این نمایشنامه را حذف کردهاید. در درجه اول هدف من رضایت تماشاگر است یعنی تماشاگری که به دیدن نمایش میآید حس نکند این کار خیلی پیچیده است، بلکه احساس کند چند ساعت وقت خود را بهخوبی گذرانده و با یک دیدگاه امروزی و جهانی آشنا شده است. من میخواهم تماشاگر احساس رضایت و شگفتی کند و اینکه بعد از دیدن نمایش غنیتر شود در درجه بعدی است. در درجه اول تئاتر را به عنوان گذراندن اوقات فراغت میبینم. به نظر من و همه گروه مسائلی که در این نمایش مطرح میشود میتواند مسائل امروزی باشد و جامعه را با آن درگیر کند. با در نظر گرفتن اینکه بسیاری از مسائل روز جامعه امروز ما نیز در آن مطرح است برخی مسائل مستقیمترند، مثل قدرتطلبی و جاهطلبی که رقبا را به هر شکل و اتهامی از بین ببریم و اینکه هرکس جزای خودش را روزی خواهد دید که ما این مسائل را برجستهتر کردیم. اینها نکاتی است که در نمایشهای همه زمانها و همه مکانها مثل زمان شکسپیر مطرح است. معتقدم تا چیزی را خوب نشناسیم حق نداریم نوآوری کنیم. اول باید الفبا را بشناسیم، ولی در ضمن هم نمیخواهیم یک اجرای موزهای بکنیم و من میخواستم با تماشاگر امروز ارتباط برقرار کنم که فکر میکنم در این مورد موفق هم شدهام. خیلی مهم بود که اجرائی امروزی داشته باشیم، نه مثل پدینگتون، و نه مثل نازیها. اگر ما آن جنبه موزهای را در نظر میگرفتیم، به دوره خاصی مربوط میشد، بنابراین میبایست کار با در نظر گرفتن شرایط انجام میشد. این را هم در پرانتز بگویم روزگاری دوست داشتم ریچارد را به صورت قذافی یا صدام نشان دهم. دغدغه من این بود برای تماشاگر ما در مقابل تماشاگر خارجی که 400 سال است شکسپیر دیده، کجا را باید نشان داد؟
[مجله نمایش، سالها بعد هم به رشیدی پرداخت؛ اینبار اما به مرگش]
سعید پورصمیمی هم درباره اجرای «ریچارد سوم» گفته بود: حداقل در مورد ترجمه شکسپیر هنوز حرف آخر زده نشده و ما هنوز نمیدانیم چه زبانی برای شکسپیر باید پیدا کرد، چون این ترجمههایی که تا به حال داریم همه ناقصند. ما ترجمه را اصلاح کردیم. ما با ترجمهای برخورد کردیم که زبانش متعلق به سی سال قبل بود و مجبور شدیم در آن بازنگری کنیم. بسیاری صحنهها تغییر کرد.
اما فاطمه معتمدآریا درباره رویکرد داوود رشیدی به نمایشنامه شکسپیر، گفته بود: شکسپیر در هیچجای دنیا به شیوه عهد شکسپیر اجرا نمیشود. لارنس اولیویه صحنههای بسیاری از همین نمایش را حذف کرده اما کسی به او اعتراض نمیکند چون نظر اوست، یا آل پاچینو که به این نمایش مثل نقاشی مدرن نگاه میکند. یعنی اگر کسانی که فکر میکنند مدافع حق و حقوق فرهنگی این مملکت هستند کمی آگاهی و اطلاعات داشته باشند و کمی معتقد باشند که در جامعه هم مجازند که کاری را با شیوه خود انجام دهند مسأله حل میشد.
گروه نمایش «ریچارد سوم»
نویسنده: ویلیام شکسپیر/ مترجم: رضا براهنی/ کارگردان: داوود رشیدی/ بازیگران: سعید پورصمیمی، فاطمه معتمدآریا، علی دهکردی، جمشید لایق، فریده صابری، سهراب سلیمی، محمود فتحالهی، فرخ نعمتی و ....
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
[مینا صفار، روزنامهنگار است و سالهاست برای تئاتر، خبرنگاری میکند. او یکشنبهها برای ایرانآرت به نمایشهایی خاطرهانگیز و مهم سفر میکند و برایمان از لذات این سفر مینویسد]