میبینید تو را به خدا! بازی عجیبی است؛ عدهای میدانند که جایشان در صداوسیما نیست اما این سازمان همیشه ادعا میکند که حضور کسی را در تلویزیون و رادیو ممنوع نکرده است
ایرانآرت، صابر محمدی: برخی از نویسندههایی که همیشه با سانسور دست به گریبان بودهاند، یک ایده کمینهگرا و شاید تقلیلگرایانه دارند. آنها که حتی به کناررفتن از صف اول مبارزه با سانسور هم متهم میشوند معتقدند دست کم میتوان با احاطه کامل و آگاهیپیداکردن دقیق از حدود و ثغور خط قرمزها، گاهی هم رعایتشان کرد و توانست درون سیستم به فعالیت حرفهای ادامه داد.
فارغ از اینکه ما در ایرانآرت چقدر با این ایده موافقیم یا مخالف، میخواهیم بگوییم توجه به مورد عجیب برخی از کسانی که در چنین میدانی گرفتار میشوند و نمیدانند که چه کار باید بکنند و بدتر اینکه نمیدانند چه نباید بکنند، به ما میگوید آگاهیداشتن از محدوده محدودیتها میتواند یک گام به پیش باشد.
بندبازی غیرمسوولانه با کارلوس پویول
شما را به فقره کارلوس پویول ارجاع میدهیم؛ مدافع اسطورهای تیم فوتبال بارسلونا در لیگ لالیگای اسپانیا که هنگام برگزاری جام جهانی اخیر فوتبال به ایران آمد و قرار بود در ویژهبرنامهای که عادل فردوسیپور برای این رویداد مهم تدارک میدید شرکت کند و روبهروی این مجری محبوب بنشیند اما یادتان هست که بدون ذکر دلیلی، در حالی که میلیونها برای حضور او در ایران هزینه شده بود، نگذاشتند او به برنامه «بیستهجده» بیاید.
همین ماجرا که دلیلی برای این ممانعت اعلام نمیشد باعث شد که شایع شود موهای مجعد و بلند این مدافع سابق تیم ملی فوتبال اسپانیا سببساز حذف او از آنتن زنده شده است. حالا با اینکه بعدها چه دلایلی ذکر شد یا نشد کاری نداریم، فقط این را میدانیم که عدم اعلام رسمی برای این سانسور کاهلانه باعث شد که خود صداوسیما در مظان این اتهام قرار بگیرد که فقط به خاطر موی یک بازیکن خارجی، چنین فضاحتی را به بار آورده است. یک اعلام رسانهای ساده میتوانست صداوسیما را از این میزان از حقیرشدن نجات دهد.
کسی نمیداند واقعا ممنوع است یا نیست
تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که تا کنون پیش نیامده هیچیک از چهرههایی که میشنویم در صداوسیما ممنوعالتصویر یا ممنوعالصدا هستند، طی ابلاغی رسمی متوجه شوند که چنین بلایی سرشان آمده است. میبینید تو را به خدا! بازی عجیبی است؛ عدهای میدانند که جایشان در صداوسیما نیست اما این سازمان همیشه ادعا میکند که حضور کسی را در تلویزیون و رادیو ممنوع نکرده است.
مثلا این را همه میدانند که باران کوثری یا فاطمه معتمدآریا نمیتوانند در برنامهای تلویزیونی حضور یابند و حتی تیزرهای تبلیغاتی فیلمها با حضور آنها نمیتواند از شبکههای تلویزیونی پخش شود، اما کسی نمیداند واقعا چرا؟ البته که میشود حدس زد مواضع سیاسی و اجتماعی برخی از این چهرهها و به خصوص مواضع انتخاباتی شان خوشایند سران سازمان صداوسیما نیست، اما چرا باید در قبال چنین مواجهاتی متوسل به حدس و گمان شد؟
جای هالیوودیها نیست؛ حتی از نوع ایرانیاش!
حالا خبر رسیده، پیمان معادی تازهترین ممنوع صداوسیماست؛ او با ماهنامه سینما گفتوگو کرده و طی این مصاحبه گفته: «من امسال به دعوت عادل فردوسیپور نریشنهایی را برای برنامه ٢٠١٨ ضبط کردم. آیتم آرژانتین و پرتغال را گفتم و بعد فردوسیپور تماس گرفت و عذرخواهی کرد و گفت که گفتهاند صدای تو نباید از برنامه پخش بشود! حضورم در «خندوانه» را هم استثنائاً اجازه دادند بروم و گفتند بعد از ضبط، برنامه را میبینیم و اعلام می کنیم پخش بشود یا نه. من با تلویزیون مشکلی نداشته ام ولی آن طرف ظاهرا مشکلاتی با من دارند».
گفته میشود یکی از دلایل اصلی ممنوعالتصویری و حتی ممنوعالصدایی پیمان معادی، حضور این بازیگر در برخی از فیلم ها و سریالهای آمریکایی یا به اصطلاح هالیوودی است!
مستحضرید؟ فقط «گفته میشود». آیا این دلیل، زیادی سخیف نیست؟ چرا یک سازمان عریض و طویل، با سکوتهای نابهجایش، این چنین به تضعیف خود برخاسته؟