شکستی دیگر برای صدا و سیما/کارگردان گشت ارشاد: آنها در هپروت سیر می کنند
سعید سهیلی ،ابوالحسن داوودی، بهروز غریب پور و علی اکبر قاضی زاده از رفتار صدا و سیما در جریان اعتراضات مردمی می گویند:
ایران آرت : ایران نوشت : سکوت مطلق.این عصاره نخستین واکنشی بود که رسانه ملی نسبت به اعتراضات اخیر کشور نشان داد. آنهایی که میخواستند بدانند در مملکت چه خبر است و دارد چه اتفاقی میافتد، نومیدانه کانالهای رنگارنگ تلویزیون را بالا و پایین میرفتند اما چیزی دستگیرشان نمیشد. لاجرم، چارهای نبود جز اینکه دست به دامان شبکههای مجازی یا شبکههای ماهوارهای شوند. اتفاقی که قاعدتاً در چنین شرایطی نباید رخ میداد.
رسانه ملی حالا سال هاست که در بزنگاههای خبری مهم از مردم عقب مانده است. انگار که آن جزیره نه چندان کوچک «جام جم» در کشوری دیگر یا شاید سیارهای دیگر است. بخشهای خبری تلویزیون بدون درنظر گرفتن شرایط راه خود میرفتند و کار خود میکردند. از سیل و صاعقه در فلان کشور جهان گرفته تا فقر و بیکاری در ینگه دنیا.
سه روز از اعتراضات میگذشت که بالاخره صدا و سیما تصمیم گرفت نسبت به اتفاقات واکنش نشان دهد. این نخستین واکنش، البته همزمان شد با پخش مستندی درباره وقایع سال 88. بینندگان آن مستند احتمالاً با چشمهایی از فرط تعجب گرد، به تماشای چهرههایی نشستند که 8، 9 سالی میشود اثری از آنها در رسانه ملی نبود. اتفاقات از زاویه دید مسئولان صدا و سیما روایت میشد.
باز کردن سر زخمی که همچنان التیام نیافته و پاسخهای کلیشهای به پرسشهایی که جواب درستی به آنها نشان داده نشده است.
سیر خبری صدا و سیما نیز بعد از آن سه روز شکل و شمایل تازهای به خود گرفت. شکلی که البته پیش از این نیز سابقه داشت. معترضان به آشوبگران تغییر نام یافتند. مردمی که برای اعتراض بهوضع معیشتی خود به خیابان آمده بودند، حالا با اتفاقهایی که میافتاد هر بار از سوی صدا و سیما لقب تازهای میگرفتند. برنامه های خبری و تحلیلی سیما تلاش چشمگیری برای تفکیک میان معترضان صادق و سوءاستفاده کنندگان از این اعتراضات انجام نداد.
اینجا بود که صدای خیلیها درآمد. از فعالان سیاسی و رسانهای گرفته تا هنرمندان و اقشار مختلف مردم. اطلاعرسانی یک سویه، صفتی بود که به رویکرد خبری رسانه ملی داده میشد. مردم، رها شده در تندباد اتفاقاتی که هر لحظه شکل تازهای به خود میگرفت مثل همیشه از تلویزیون ناامید شدند و سراغ منابع دیگری رفتند؛ منابعی که مورد سوءاستفاده فرقههای سیاسی، منافقین، سلطنت طلبان و... بود.
در واقع آنها بودند که در غیاب رسانه ملی و بیاعتمادی مردم به رویکرد خبری این نهاد، انگار اعتراضات را شکل میدادند. اپوزیسیون خارج از کشور از هول هلیم به دیگ افتاده بودند و در این میان این رسانه ملی بود که سرنا را از سر گشاد خود میزد. صدا و سیما ادعاهای میدانداری منافقین و... را با برچسبهایی که به اعتراضات میزد صحه میگذاشت و دروازه خبر را به دست عدهای داد که کاملاً غرض ورزانه و انفعالی و بدون هیچ گونه راهبرد رسانهای عمل میکردند.
در حالی که هم رئیس جمهوری و هم مشفقان نظام و کشور با به رسمیت شناختن حق اعتراض، میان اعتراضهای مسالمتآمیز با آشوبگری تفکیک قائل میشدند، چهرههایی که به صدا و سیما دعوت میشدند تا در بخشهای مختلف خبری صحبت کنند، بر طبل اختلاف میکوبیدند. چهرههایی که با حمله ناروا به دولت، سعی میکردند از این عرصه به نفع جناح یا اهداف سیاسی خود سوءاستفاده کنند.
در ادامه، نظر روزنامه دولت دیدگاه برخی هنرمندان و کارشناسان حوزه رسانه را درباره ارزیابی عملکرد صدا و سیما را منتشر کرده است:
مردم خودشان را در تلویزیون نمیبینند
علی اکبر قاضی زاده
روزنامهنگار
صدا و سیما شیوه خاص خودش را دارد و سالهاست این شیوه را دنبال میکند. گزارشها و روایتهای این رسانه با واقعیتهای جامعه و رویدادها نسبتی ندارد. این موضوع شاید به سیاستگذاریها در این رسانه بازمیگردد و عملاً تلویزیون را در اختیار طیف خاصی قرار دادند. صدا و سیما بدل به محفلی شده که کار چندانی به مصلحت کلی جامعه ندارد و به جای توجه به مردم رویشان را به جای دیگر میکنند. مردم از تلویزیون دلخور هستند و بتدریج از این رسانه فاصله گرفتهاند.
سادهسازی پدیده های پیچیده
ابوالحسن داوودی
کارگردان سینما
سالهای زیادی است برای کسب اطلاع بهتلویزیون مراجعه نمیکنم چون رسانه ملی سالهاست ارتباطش با مخاطب قطع شده است. این رسانه از وظیفهای که دارد فاصله گرفته و عملاً در اختیار جریان خاصی قرار گرفته است. در حالی که بر سر مسائل ملی مرتبط با سرنوشت مردم باید نگاهی ملی داشته باشد و از فضاسازی جناحی پرهیز کند. این رسانه در همه این سالها با مشیای که پیش گرفته، عملاً تأثیرگذاریاش را از دست داده و مردم به گزارشهای آن اعتنایی نمیکنند. من نمیدانم تعمدی است یا به سهو این کارها را میکند، اصل موضوع بیاعتنایی رسانه ملی به وظایفاش است. در چهار دهه پس از انقلاب عملکرد تلویزیون سال به سال بدتر شده.
عملکرد یکسویه «جام جم»
بهروز غریبپور
کارگردان تئاتر
تلویزیون در عرصه خبر و تحلیل واقعیتهای اجتماعی کاملاً یک سویه عمل میکند و اصلاً منبع موثق و قابل اعتمادی نیست. تلویزیون آخرین جایی است که میتوان ردی از اتفاقهای خوب یا بد در آن یافت، رسانهای ناکارآمد و یک سویه است. این رسانه خیلیها را حذف کرده و نیروهای غیر متخصص را بهکار گرفته و این وضعیتی که شکل گرفته نتیجه عملکرد تلویزیون است. این رسانه معمولاً علیه آدمها و افراد برنامههایی را پخش میکند و فرصت پاسخگویی به آنها هم نمیدهد و اگر این فرصت هم در اختیارشان قرار گیرد، حرفهایشان را گزینشی پخش میکنند. برخلاف تلویزیون، رادیو آگاهانه و منصفانهتر عمل میکند. جامعه مانند تن آدم است، نمیتوان همه بیماریها و عرضهها را ناشی از ویروسهای پراکنده در فضا دانست، ساختار بدن و مسائل معطوف به درون هم در ایجاد بیماری مؤثر است، رسانه ملی نباید همه چالشها را به عوامل بیرونی و توطئههای دشمن ربط دهد و باید با دید و نگاه منصفانه و توجه به منافع ملی از رویدادهای مختلف گزارش دهد و مطالبات مردم را بدرستی منتقل کند. وقتی یک تن بیمار و ناتوان شده، بیشک ویروسها بر آن بیشتر اثر میگذارند، همواره توطئههای متعددی از سوی کشورهای مختلف جهان علیه ایران در جریان است و در شرایط بحرانی توطئهها بیشتر میشود، اما اینکه ریشه بحران را به بیگانگان ربط دهیم کار درستی نیست. مردم را نباید عامل بیگانه معرفی کنیم، باید خواستهها و مطالبات آنها را طرح کرد. .
زبان نامهربان «سیما»
سعید سهلی
کارگردان سینما
از برنامههایی که صدا و سیما درباره اعتراضهای مردم میسازد و پخش میکند بُهت زده ام. ماندهام که صدا و سیما چه میکند؟ 40 سال بعد انقلاب و سرنگونی نظام شاهنشاهی و این همه تجربه اندوزی، رفتارهای صدا و سیما غیر حرفهای و بسیار بد است. با وجود این همه امکانات و نیرو و برنامه ساز این نوع اطلاعرسانی و مواجهه با اعتراضهای مردم بسیار مشکوک است و معلوم نیست کسانی که در صدا و سیما هستند، در فضا زندگی میکنند یا اینکه روی زمین قرار دارند؟! باید پرسید آنها در هپروت سیر میکنند یا آنکه در حال عادی خودشان هستند؟! برنامههایی که میسازند، مصاحبههایی که انجام میدهند و نوع گزارشهایی که از اعتراضها میدهند، آدم را نگران و حیرت زده میکند. با دیدن گزارشهای تلویزیون از اعتراضها آدم احساس میکند دستی پشت پرده است تا بدتر مردم را عصبی و تحریک بکند. من هم مانند میلیونهای ایرانی با دیدن برنامه و گزارشها و گفتوگوهای صدا و سیما عصبی میشوم. مردم اگر به رسانههای دیگر برای کسب اطلاع از رویدادها و وقایع اخیر مراجعه کنند، بیشتر برایشان عبرت آموز است تا اینکه بخواهند از رادیو و تلویزیون کسب اطلاع کنند. در وضعیتی که مردم عصبی و خسته هستند و کسانی هم از این عصبیت مردم سوءاستفاده میکنند، صدا و سیما آنها را بدتر تحریک میکند آن هم در حالی که باید خیلی منطقیتر رفتار کند. کف و سقف انتظارها معلوم نیست، شعارهایی داده میشود که مخالف مطالبات جریانهای مختلف است و هرکس یک مطالبهای را در شعارها دنبال میکند و از طرفی این اعتراضهای بدون رهبر با پراکندگی زیاد، بسیار پچیده است و باید از هرگونه رفتار و اقدام تحقیرآمیز و اهانتآمیز نسبت به معترضها پرهیز کرد. اعتراضهایی که سر ندارد و در حرم امام رضا(ع) در دفاع از رضا شاه مخلوع شعار داده میشود، مشکوک است. الان زمان دامن زدن به اختلافها نیست و تلویزیون نباید با زبان تهدید و تحقیر و ارعاب حرف بزند. باید با زبان مهربانی و استدلال و منطق رویدادها را تبیین و تحلیل و مردم را به آرامش دعوت کرد و چهرههایی که برای مردم دافعه دارند در تلویزیون دیده نشوند، اصلاً بخش عمدهای از اعتراضها به خاطر همین رفتارهای تلویزیون است. باید پیش از اینکه دیر شود، حرف مردم را شنید، صدای آنها را منتقل و چارهجویی کرد. در همه این سالها تلویزیون صدای مردم را منعکس نکرد و به همین خاطر به خیابان آمدند تا صدایشان به جایی برسد. به اعتقاد من تلویزیون با گزارشها و نوع اطلاع رسانیاش آب به آسیاب اختلافها می ریزد.